شاید در اکثر مقالاتی که درباره فرزندپروری نوشته می شود بیشتر توجه،حول کودک و نوع ارتباط والدین با او می گذرد.کمتر شنیده یا خوانده ایم که کسی درباره شرایط روحی پدر و مادرها صحبت کند.پدر و مادر شدن تغییر بزرگی در شیوه زندگی یک زن یا مرد به وجود می آورد و این موضوع می تواند اضطراب زا باشد.پدر و مادر مضطرب علاوه بر اینکه برای خودشان مشکلات روحی و حتی جسمی بسیاری به وجود می آورند این اضطراب ها را به فرزند خود نیز منتقل می کنند.خانواده مضطرب نمی تواند خانواده ای سالم و کارامدی باشد.
وقتی زن یا مردی پدر و مادر می شوند جامعه ، خویشاوندان و حتی خودشان انتظارات بسیاری نسبت به خود دارند که ممکن است بسیاری از آنها غیر واقعی هم باشد.به عنوان مثال انتظار دارند هیچگاه اشتباه نکنند یا عصبانی نشوند.به محض اینکه بر اثر فشارها و مشکلات زندگی افکارشان به هم بریزد و حتی در برابر رفتارهایی که فرزندشان ممکن است از خود بروز دهد عصبانی شوند و تند رفتار کنند اطرافیان آن ها را سرزنش می کنند و حتی خودشان شروع به سرزنش خود می کنند .این موارد می تواند در آن ها احساس گناه به وجود آورد که اصلا خوب نیست.امروزه حساسیت والدین نسبت به گذشته بسیار زیادتر شده است .البته از این نظر که آن ها در برابر تربیت فرزندشان احساس مسولیت می کنند بسیار خوب است اما اندیشه پدر و مادر بدون اشتباه و کمال طلب نمی تواند خیلی هم مثبت باشد. ذکر این مطلب به هیچ وجه به آن معنا نیست که سهل انگارانه از قبال تربیت فرزندانمان عبور کنیم بلکه باید توجه داشته باشیم که احتمال خطای غیر عمد در هر کاری حتی فرزند پروری وجود دارد.پدران و مادران پیش از والد شدن می توانند با مطالعه و شرکت در کلاسهای روان شناسی و … به اطلاعات خود بیفزایند ودرجه خطا را پایین آورده و اضطراب خود را کم کنند.
از طرفی در زندگی مدرن با وجود اشتغال مادران که البته به نظر من امری ضروری ست شیوه فرزندپروری تغییر پیدا کرده است.بچه ها زمان زیادی را در مهد کودک ها و یا نزد پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و یا پرستاران خود می گذرانند زن امروز می خواهد در جامعه باشد ،فعالیت داشته باشد،درس بخواند و رشد کند و از سویی نگاه اکثریت به او هنوز یک نگاه سنتی ست و این نگاه از او می خواهد که فقط مادر یا همسر باشد.به نظر من با توجه به تواناییها،طرز فکر و اهدافی که هر شخصی برای خود در نظر می گیرد آزاد است که چگونگی زندگی خود را انتخاب کند.اگر زنی می خواهد شغلی علاوه بر مادری داشته باشد اطرافیان به خصوص همسر و جامعه باید به او کمک کنند و نگاه سرزنش آمیز که اغلب با احساس گناه همراه است را از او بردارند.شاغل یودن اصلا مانعی برای مادر بودن ایجاد نمی کند . لازم به ذکر است که چه مادری خانه دار باشد و چه شاغل با به دنیا آمدن فرزند همراه با شور و شعف مادری چالش های جدیدی در زندگی او پیش خواهد آمد که تا زمان سازگاری با آن ها باید اطرافیان به خصوص همسرش به او کمک نمایند.دوره بارداری و زایمان ،شیردهی و تغییرات هورمونی . همینطور شب بیدار خوابیها و رسیدگی به موجودی کاملا وابسته می تواند برای یک مادر بسیار اضطراب زا باشد.تصور کنید فرزند شما گریه می کند و به هیچ عنوان نمی توانید او را ساکت کنید،بدغذایی می کند و نمی توانید به او غذا بدهید .کمی بزرگتر که می شود باید او را از شیر بگیرید و کم کم آداب دستشویی رفتن را به او بیاموزید.در سنین کودکی یا حتی نوجوانی لجبازی می کند ،جیغ می کشد و موارد بسیار دیگری که هر کدام به تنهایی کافیست که شما را به چالش بکشد.همکاری پدر و مادر در امر نگه داری و تربیت فرزند می تواند بسیار امید بخش باشد.اگر خدای ناکرده فرزند شما بیمار شود مسولیت به عهده پدر و مادر هردوست.می توانید هنگام شب به نوبت از او مراقبت کنید.
در رابطه با پدران نیز چالش های دیگری وجود دارد .هنگام به دنیا آمدن عضو جدید نگرانیهای مالی قوت می گیرد.خرج و مخارج بالا باعث می شود پدران بیشتر زمان خود را بیرون از منزل و سرکار سپری کنند و کمتر با خانواده خود وقت بگذرانند.گاهی مسولیت های مالی آن ها را از سایر مسولیت ها غافل می کند.با برنامه ریزی صحیح و تقسیم مسوولیت بین پدر و مادر می توان از بزرگ کردن فرزند لذت برد و همراه او به دوران شیرین کودکی بازگشت.
یکی دیگر از شرایط اضطراب زا هنگامی است که در دورهمی های خانوادگی افراد جمع می شوند و شروع به مقایسه بچه ها می کنندو آن را به تربیت پدر و ماد رربط می دهند مثلا پویا خیلی پرخاشگر است حتما مامانش با او تند رفتار می کند و …یا سوسن خیلی مودب است .مشخص است که به مادرش رفته.در این حالت افراد ناخوداگاه به قضاوت یگدیگر می نشینند و حس نامطلوبی در دیگران ایجاد می کنند.علاوه بر فشارهایی که جامعه و اطرافیان در پدر و مادرها ایجاد می کنند خود بچه ها نیز در طول رشد با مسایلی دست به گریبانند که پدر و مادر را به مخاطره می اندازد.پدر و مادری که اطلاعات زیادی از چرخه رشد ندارند در مراحل بزرگ شدن فرزندشان دچار نگرانی های بسیاری می شوند.بخصوص کودکان زیر 5 سال برای والدینشان نگرانی هایی به وجود می آورند که اغلب گذراست.نوع نگاه ما به مشکلات آن ها را ساده یا غیر قابل حل نشان می دهد.
به عنوان مثال پریا به پتوی خود علاقع بسیاری نشان می دهد و بعد از مدت 3 سال و با وجود تکه تکه شدن آن هنوز هم تکه پاره های آن را با خود می کشاند .شما می توانید آن را یک وابستگی مشکل ساز تصور کنید و دایم با او بجنگید یا توجه داشته باشید این امر برای کودکی در این سن کاملا طبیعی و گذراست.باید در نظر داشته باشید که ممکن است یک رفتار در سنی خاص طبیعی و برای سن دیگر غیر طبیعی باشد.
یا مشکلات خواب ، شب ادراری و یا غذا خوردن نیز از جمله موارد دیگری ست که با به دست آوردن اطلاعات و دانش درست می توان به راحتی از کنار آن عبور کرد.
چگونگی برخورد با مشکلات رفتاری بچه ها نیز از جمله مواردی ست که والدین درباره آن زیاد سوال می کنند.امروزه پدر و مادرها همیشه سعی می کنند با فرزندشان منطقی صحبت کنند و برای آو دلیل بیاورند اما باید توجه داشته باشید یک کودک خوردسال معنی همه حرفهای شما را درک نمی کند مثلا اگر دوست داشته باشد دستش را د رآتش فرو ببرد شما دایم برای او دلیل می آورید ؟اگر همچنان پافشاری کرد که دوست دارد این کار را انجام دهد به او اجازه می دهید؟؟ خیر .زمان هایی لازم است با قاطعیت به او بگویید من اجازه چنین کاری را به شما نمی دهم.این اصلا به معنای دیکتاتوری نیست بلکه محافظت از فرزندتان است.
بر اساس تحقیقات به عمل آمده مهمترین اضطراب و فشار روانی والدین بر اثر خودسری و لجبازی کودکان و سپس کج خلقی و دخالت آن ها د رامور مختلف و به اصطلاح فضولی ست. در کودکان 4 سال بهانه گیری و نق زدن در درجه دوم قرار گرفته است.
در نهایت توجه به این نکته ضروری ست که با همکاری و تقسیم مسوولیت بین پدر و مادر،شناخت و به دست آوردن آگاهی نسبت به کودک و رشد او و عدم انتظار غیر واقعی از خود و فرزندمان می توانیم بر اضطراب های ناشی از پدر و مادر شدن غلبه کنیم.
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.